۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

1ایرانگردی


یکی از بزرگترین حسرت های زندگیم همیشه اینکه زیاد شهرها ، روستاها و آثار باستانی  کشورم با این تمدن غنی رو ندیدم و یه جورایی با سرزمین مادری م بیگانه ام. 

یه علتی که زیاد در ایران سفر نکردم شاید عدم وجود احساس امنیت باشه، همیشه فکر می کنم که من که در خیابون های تهران که پایتخت هم هست احساس امنیت نمی کنم ،من که هوا یک کمی تاریک می شه توی کوچه خودمون جرات نمی کنم قدم بزنم، چه جوری می تونم توی بقیه شهرها که فرهنگ بسته تری نسبت به تهران دارند سفر کنم. به هین دلیل هم وقتی نوبت به انتخاب بین   سفرهای داخلی و خارجی می شه ترجیحا دومی رو انتخاب می کنم چون همیشه احساس امنیت بیشتری داشتم شده . در سفرهای خارجیم شده به همراه دوستانم که دو یا سه دختر تنها هم بودیم ساعت 1 شب در خیابان ها قدیم زدیم بدون کوچک ترین ترس و واهمه ایی و بدون اینکه کسی مزاحمتی برامون ایجاد کنه. حالا تو خیابونهای تهران روز روشن هم آرامش نداری.


امروز داشتم فکر می کردم که به من کدوم شهرهای ایران رو دیدم .تعدادشون خیلی محدود بود بعد هرچی فکرکردم ببینم از تاریخچه شهرهایی که سفر کردم چیزی به یاد بیارم ولی متاسفانه خیلی کم می دونستم. قبلا یعنی تا همین چند سال پیش به سفر فقط به دید یه تفریح و خوشگذرونی نگاه می کردم ولی الان علاوه بر اون دید اولیه دوست دارم که بیشتر بدونم از تاریخ ، فرهنگ از آداب و رسوم و از مردم، از روش های زندگیشون . غالبا هم مقایسه ای می کنم شرایط کنونی جامعه و مردم  اون  شهر و کشور رو با شهر و کشور خودم. در کل دیدم به سفر عوض شده. دیگه سفر صرفا برام یه تفریح نیست ، یه کارگاه آموزشی هم هست. 
یه علت دیگه ایی هم که شاید زیاد از ایران نمی دونم اینه که همیشه آدم هایی که باهاشون سفرهای داخلی رفتم اون ها هم خیلی چیز زیادی   نمی دونستند و در اینجاست که نقش تورلیدر مشخص می شه.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر